دلایل اثبات معاد
عباس عبدالهی
فهرست مطالب.
مقدمه 2
شبهات منکران معاد. 2
دلیلی بر امکان معاد وجود ندارد. 2
معاد از اساطیر پیشینیان است. 2
معاد دروغ بستن بر خدا است. 3
اگر معاد حق باشد پس باید پداران ما زنده شوند. 3
معاد امکان ندارد. 4
دلایل ضرورت معاد. 7
برهان حکمت 7
برهان عدل الهی 9
برهان تجلی گاه رحمت الهی. 10
برهان معاد مظهر رحمت الهی. 12
برهان غایت تکامل(فعلیت تکامل) 13
برهان فطرت: 14
برهان ربوبیت: 15
برهان تجرد نفس ناطقه(فلسفی): 16
برهان نقلی بر تجرد نفس ناطقه. 19
چکیده مقاله 23
منابع ومآخذ. 24
مقدمه:
معاد از اموری است که همواره مورد تنازع میان افراد دیندار وبی دین و از طرفی میان خود دینداران در مورد کیفیت آن بوده است که روحانی است یا جسمانی و یا متشکل از هر دو و یا...
مادر این مقاله به مباحث درون دینی کاری ندایم بعبارتی بحث ما در اثبات کیفیت معاد نیست بلکه ما در پی آنیم تا اثبات نمائیم که معاد نه تنها امری ممکن است بلکه ضرورت نیز دارد.
علت این مطلب شبههای است که از جانب برخی از افراد نا آگاه مطرح شده مبنی بر اینکه معاد ادعای بدون دلیل است ونه در مورد آن دلیل عقلی وجود دارد ونه دلیل نقلی.
در این مقاله کوشش شده است که بر این شبهه حتی المقدور پاسخ قانع کننده ارائه شود و امیدواریم که در بیان مطلب، غرض و مقصود حاصل شده باشد.
والسلام علیکم.
21/3/1387
عباس عبدالهی کلام82.
شبهات منکران معاد.
شبهه: دلیلی بر امکان و ضرورت معاد وجود ندارد؟
پاسخ: ما به تفصیل ادله آنرا بیان کردهایم که در ادامه مقاله مذکور است.
شبهه: معاد از اساطیر و داستانهای پیشینیان است؟!
پاسخ: اولاً : شرایع آسمانی در اصول و کلیات با هم مشترک هستند و اختلاف آنها در فروع و شریعت(طریقه) است لذا دعوت به معاد در بین آنها نیز بوده است.
ثانیاً: دعوت به عقیدهای قدیمی دلالت بر بطلان آن نمیکند همانطور که ارائه عقیدهای جدید دلیل بر صحت آن نمیباشد بلکه ملاک در صحت وبطلان، دلیل آن عقیده میباشد و در امر معاد ادله متقن و فراوانی وجود دارد.
شبهه: معاد دروغ بستن بر خداست؟
پاسخ: این مطلب ادعای بدون دلیل است و در کلیه شرایع آسمانی مسأله معاد مطرح شده است.
شبهه: اگر معاد حق باشد پس باید پدران ما زنده شوند!؟
پاسخ : اولاً: معجزه اینگونه نیست که هر چه مردم بخواهند همان باید صورت بگیرد.
ثانیاً: نمونههایی از معاد صورت گرفته که بدآنها اشاره میکنیم.
1- قضیه اصحاب کهف(1).
2- زنده شدن عزیر پیامبر بعد از 100 سال(2).
3- زنده شدن هفتاد نفر پس از درخواست از حضرت موسی(ع) در رابطه با دیدن خداوند با چشم و مردن ایشان و بعد احیای دوباره.
4- فردی که در بنی اسرائیل کشته شده بود و قاتل او معلوم نبود و از جانب حق تعالی امر نازل شد که گاوی را بکشند و با برخی از بدن گاو بر شخص مرده بزنند و زدند و زنده شد
5- قضیه حضرت ابراهیم و احیاء پرندگان و...
سؤال: اگر قضیه اصحاب کهف واقعیت دارد چرا در دیگر کتب آسمانی نیامده است؟
پاسخ: علتش این است که این جریان در زمان دقیانوس و به گفته مورخان اروپایی بین سالهای49 الی 251 میلادی رخ داده است.
سؤال: چگونه ممکن است بدنی بدون غذا تا چندین سال بماند؟
پاسخ: اولاً: مقدار عمر انسان معلوم نیست و برخی از دانشمندان در آزمایشگاه طول عمر برخی موجودات زنده را چندین برابر کردهاند.
ثانیاً: نمونه خوابهای داریم که مقدار مصرف غذا در آنها کم است مثل:
1- خواب زمستانی وزقها، پروانهها و حشرات.
2- دفن برخی از مرتاضان.
ثالثاً: خواب اصحاب کهف شبیه به خوابهای عادی نبوده است.
تحسبهم ایقاضاً و هم رقود قرآن میگوید آنها حالت یکنواختی نداشتند و ما آنها را به سوی چپ و راست میگردانیم.
نقلبهم ذات الیمین و ذات الشمال.
شبهه: معاد امکان ندارد!
پاسخ: عدم امکان یا از ناحیه فاعل است ویا از ناحیه قابل.
اما از ناحیه فاعل:
1- برهان قدرت الهی.
خداوند قدرت دارد که آسمانها و ستارگان و مجموعه هستی با این همه عظمت را بیافریند.
وکسی که چنین قدرتی دارد میتواند انسان را دوباره زنده کند و قیامت را بر پا دارد.
2- جمع بندی دو قاعده عقلی:
1- ادل دلیل علی امکان الشی وقوعه.
که نمونههای آن را ذکر کردیم.
2- حکم الامثال فیما یجوز و لا یجوز واحد.
نتیجه گیری از دو مقدمه:
اگر اعاده محال باشد ازآنجا که خلقت ابتدائی نیز مثل آن است پس باید آنهم محال باشد و حال آنکه خلقت صورت گرفته است پس معاد نیز صورت خواهد پذیرفت.
3- آفرینش جهان خلقت با همه پیچیدگیهایش و همچنین خلقت اولیه انسان.
آیه: أولم یرو ان الله الذی خلق السموات و الارض قادر علی ان یخلق مثلهم.
آیه: قل یحییها الذی انشأءها اول مرة و هو بکل خلق علیم.
4- همانطور که خداوند زمین مرده را زنده میکند انسان نیز زنده خواهد شد و احیاء انسان از خاک مثل احیاء خاک مرده و احیاء درختان و سبزه زار و...است.
سؤال: در مثل زمین و گیاهان مرگ حقیقی در کار نیست بلکه فرو کشیدن شعله حیات است درختان و گیاهان نمیمیرند بلکه به خواب میروند و خاموش میشود اما جرقه حیات در درون ریشهها و شاخهها و ساقهها وجود دارد وبه همین دلیل با درختان خشکیده و سرما زده فرق دارد؟!
پاسخ:1- بذر گیاه و یا هسته درخت که تنها یک سلول زنده بیش نیست چگونه به صدها شاخه و ساقه و برگ و...تبدیل میشود! آیا آنها همین اجزاء مرده جهان را جزء اجزاء خود نمیکند؟!
قرآن میگوید درختان مرده زنده میشوند زیرا آنها نمردهاند بلکه میگوید زمینهای مرده و ذرات خاک، زنده میشوند: یعنی جزء اندام گیاه و درخت شده و تبدیل به سلولهای زنده میگردند.
3- درآغاز جهان کره زمین سوزان بود و هیچ موجود زندهای نبود، بعد دوران بارانهای سیلابی شروع شد بعد از میلیونها سال بارش زمین سرد شد و آماده حیات شد نخستین جوانههای حیات یه کیفیتی که اسرارش معلوم نیست از همان مو مرده زمین آشکار کشت و زمین مرده زنده شد.
4- با توجه به دامنه گسترده علم الهی ممکنات با همه اجزائشان در نزد او حاضرند.
قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ.
اما از ناحیه قابل:
1- قائلین به معاد روحانی میگویند: اساس شخصیت انسان روح اوست و روح نیز با مرگ از بین نمیرود و تجرد روح را با ادله عقلی ونقلی اثبات کرده و لذا معاد را خالی از اشکال میدانند.
قائلین به معاد جسمانی خود دو گروهند.
1- معاد جسمانی مثالی که قائل به روح و جسم مثالی هستند لذا اشکال وارد نیست.
2- معاد جسمانی عنصری، که در مورد معاد جسم میگویند که:
1- اجزاء اصلی بدن باقی میماند و از بین نرفته و لذا اعاده آنها امکان دارد.
2- آنچه معدوم شده هیئت ترکیبی اجزاء است که آنهم با توجه به اینکه خداوند قادر مطلق است؛
عالم به تمام ذرات عالم است؛
از جمع ذرات محال ذاتی پدید نمیآید؛
لذا هیئت ترکیبی اشیاء و افراد و ... باز میگردد و این اجزاء هر چند تغییر وتبدل پیدا کرده باشند در نزد خداوند معلومند و روح نیز باقی است پس معاد امکان دارد.
3- پیشرفت علوم تجربی نشان داده که فنای مطلق و نابودی مواد جهان مطلقاً وجود ندارد و هیچ مادهای در جهان از بین نمیرود بلکه مواد جهان دائماً در حال تغییر شکل هستند.
با توجه به مطالب ذکر شده در باب امکان معاد هم از طریق عقلی و هم از طریق نقلی اثبات شد که معاد امکان وقوعی دارد.
بعد از اثبات این مطلب که معاد امکان دارد به ذکر ادله ضرورت معاد می پردازیم.
دلایل ضرورت معاد:
برای ضرورت داشتن معاد دلایل مختلفی در کتب کلامی از شیعه واهل سنت ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1- برهان حکمت:
برای این برهان 3 دلیل آورده شده و به عبارتی میتوان از سه راه این مسأله را اثبات نمود.
دلیل اول: صیانت خلقت از عبث.
1- از آنجا که خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده و لهو و باطل انجام نمیدهد پس خلقت عبث و بیهوده نخواهد بود(افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لا ترجعون).
2- معاد غایت از خلقت است.
وباید دنیای دیگری برای رسیدن به هدف از خلقت برای انسان باشد زیرا:
اولاً: منافع و مصالح دنیوی منقطع و زود گذر است.
ثانیاً: مشوب و مخلوط با رنج وسختی است وتمام راحتیهای آن(دنیا) هرماه با رنج وسختی است.
ثالثاً: اگر نشئه دیگری برای حساب و کتاب نباشد اختلال نظام لازم میآید، زیرا هر کس در پی آن خواهد بود که آنچه را که در دست دیگری است،صاحب شود.
لذا جنگ و خونریزی و اختلال نظام دنیوی پدید خواهد آمد، لذا باید نشئه دیگری باشد که مردم بخاطر ترس از آن ویا شوق به آن گناه وجدال نکنند.
دلیل دوم: معاد و حق مطلق.
1- خداوند خود را متصف به حق مطلق کرده و خود را حق مطلق نامیده است واینکه حقی غیر از او وجود ندارد (ذلک بان الله هو الحق).
2- بر این حق بودن خود احیاء اموات و نشئه اخروی را مترتب ساخته است.
3- نتیجه: اگر فعل خداوند (خلقت انسان) بدون غایت و هدف باشد خداوند حق مطلق نخواهد بود اما آیه: ذلک بان الله هو الحق وانه یحیی الموتی و انه علی کل شیء قدیر وان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور. حج 6-7.
نقد: این دلیل در حق کسانی حجت است که قرآن را قبول داشته باشند وقبول قرآن متوقف بر قبول توحید و آنچه در قرآن است میباشد و کسی که قرآن را قبول داشته باشد نمیتواند معاد را قبول نداشته باشد.
برهان عدل الهی:
این برهان مبتنی بر حسن و قبح عقلی است اما حتی اشاعره نیز که منکر حسن و قبح عقلی به معنای رایج آن هستند این برهان را قبول دارند.
1- عقلاً عمل به عدل خوب است و ظلم قبیح میباشد و همچنین عقل حکم میکند که عمل به عدل بر هر فاعل دارای اراده مختار واجب است.
2- حتی بنا بر مذهب اشاعره چون خداوند خودش را توصیف کرده به برپائی قسط وعدل لذا بنابر هر دو مبنا خداوند باید با بندگان به عدل رفتار کند.
حال، بندگان خود دو گروهند عاصی و مطیع.
و تساوی بین این دو گروه از بندگان خلاف عدل است زیرا به مقتضای حکم عقل تساوی خلاف عدل است.
از طرفی عمل به این عدل و تمییز این دو گروه از یکدیگر در این دنیا محقق نمیشود پس باید نشئه دیگری باشد که در اینجا بین عاصی ومطیع تفاوت باشد وآن همان معاد است.
سؤال: خداوند میتواند با توجه به علم و قدرت خود بین این دو گروه تمیز قائل شود و گناهکاران را جزای نقدی دهد همانطور که فرد زناکار را حد شرعی میزنند ویا قاتل را محکوم به قصاص ویا دیه مینمایند؟
جواب:
1- گاهی پاداش و کیفر فوری دادن با توجه به عوارض و جوانب عمل کاری عادلانه نیست زیرا برخی از کارها بازتابهای طولانی مدت دارند لذا ثواب یا عقاب برآن به صورت فوری باعث میشود که شخص حق کامل خود را مستفاد نکند.
2-کیفر دادن در دنیا کم لطفی است زیرا با توجه به مختار بودن و قوه تمیز، شاید وی در آینده توبه نماید و نواقص خود را جبران نماید.
3- پاداش و عذاب در دنیا باعث به هم خوردن نظام زندگی میگردد.
4- در دنیا با توجه به محدود بودن آن امکان جزاء دادن وجود ندارد.
5- پاداش و عذاب دنیوی با مختار بودن انسان منافات دارد زیرا در این صورت مردم یا بخاطر ترس از آبرو و عذاب و....ویا از روی طمع ورزی به ثواب عمل بدی را مرتکب نمیشوند و این خوبی قهری(جبری) فاقد ارزش میباشد.
6- با عذاب فرد گناهکار وابستگان و نزدیکان این فرد نیز عذاب خواهند شد واین برخلاف عدل است.
برهان: معاد تجلی گاه و جایگاه تحقق وعد و وعید الهی است.
این دلیل از یک مقدمه شرعی و یک مقدمه عقلی تشکیل یافته است.
1- خداوند مطیعین را وعده ثواب و عاصین را وعده عقاب داده است(دلیل شرعی).
2- عمل به وعده حسن و خلف از وعده قبیح (واجب-حرام) است.
3- خداوند کار قبیح انجام نمیدهد و چون عمل به وعده واجب است پس معاد وجود دارد
مؤیدات قرانی وعده.
وان جهنم لموعدهم اجمعین.
وازلفت الجنة للمتقین غیر بعید هذا ما توعدون.
مؤیدات قرانی عدم خلف وعده.
ان الله لا یخلف المیعاد.
ولا تخزنا یوم القیامة انک لا تخلف المیعاد.
سؤال: اگر عمل به وعده واجب باشد این وجوب با قدرت مطلقه خداوند و عدم مقهوریت خداوند منافات دارد؟
پاسخ: وجوب بر دو قسم است:
الف) وجوب شرعی: در این وجوب باید مولی و عبدی تصور شود تا وجوب تحقق یابد و مقهوریت از لوازم این نوع وجوب است.
ب) وجوب عقلی: تلازم و رابطه ضروری بین دو چیز که کاشف آن عقل است.
مثلاً زمانی که علت تامه محقق شد معلول نیز موجود خواهد شد.
وجوبی که در مورد خداوند بکار میرود از نوع وجوب عقلی است که به معنای تلازم بین حکمت و عمل به وعده میباشد در این صورت بین این وجوب و قدرت مطلقه خداوند تنافی نخواهد بود زیرا این وجوب محدود کننده قدرت نبوده بلکه برخواسته از کمالات ذاتی او میباشد در قرآن نیز اموری یافت میشود که از آن وجوب فهمیده میشود.
کتب علی نفسه الرحمة.
برهان تجلی رحمت(مظهر).
معاد مظهر رحمت الهی است:
رحمت الهی تخلف ناپذیر است.
معاد تخلف ناپذیر است.
اما اثبات صغری:
فنا شدن با فطرت انسان همخوانی ندارد در وجود انسان حب به بقاء وجود دارد و نمیشود حب به چیزی وجود داشته باشد ولی محبوب وجود نداشته باشد پس رحمت الهی اقتضاء میکند که مرگ فنا نباشد.
مؤیدات قرآنی وجود دارد که معاد را رحمت میشمارند.
قل لمن ما فی المسوات والارض قل لله کتب علی نفسه الرحمة لیجمعنکم الی یوم القیامة لا ریب فیه.
شاهد مثال: کتب علی نفسه الرحمه است که معاد را متوقف بر این رحمت خود کرده است.
در آیه دیگری بیان میدارد که همانطور که حیات مجدد زمین رحمت الهی است حیات اخروی نیز از رحمت الهی است.
فانظر الی آثار رحمت الله کیف یحیی الارض بعد موتها ان ذلک لمحیی الموتی و هو علی کل شیٍ قدیر.
برهان: فعلیت رسیدن تکامل انسان:
انسان از آغاز تولد خود بدنبال تکامل است هم تکامل جسمانی وهم تکامل روحانی و از طرفی بدنبال آرامش و ثبات میگردد و هر چند با مرگ حرکت انسان متوقف میشود ولی تفسیر مرگ به بطلان انسان و شخصیت کوشای او عبارت است از بطلان غایتی که بدنبال آن بوده است پس باید مرگ پایان راه نباشد بلکه ورود به منزل دیگری باشد تا در آن به آرامش و قرار برسد واین همان معاد است.
سؤال: از کجا معلوم که غایت از حرکت وسعی و تلاش دستیابی به لذات دنیوی نباشد؟
پاسخ: این نمیتواند غایت باشد زیرا چه بسیار انسانهایی که به لذات مادی و تجملات دنیوی رسیدهاند اما باز هم عطش آنها برای حرکت به سوی کمال پایان نمیپذیرد هر چند ممکن است در تشخیص کمال اشتباه کنند و کمال در دنیا ببینند اما باز هم بعد از رسیدن به کمال دنیوی بدنبال کمال دیگری میرود چون برایش آرام بخش نیست ولذا در این دنیا آرامش و توقف وجود ندارد.
مؤید در قرآنی:
یا قوم انما هذه الحیاة الدنیا متاعٌ و انّ الاخرة هی دار القرار.
برهان فطرت:
با توجه به اکتشافات باستان شناسان نشانههایی یافت میشود که انسانها در هر عصر و در هر سرزمینی که میزیستهاند از یک ادراک پنهانی به گونهای الهام برخوردار بودهاند و انتظار فردائی از پس امروز را میکشیدند اینگونه اعتقادات نمیتواند زائیده تلقین و عادت و رسوم باشد زیرا در این صورت نمیتوانست در برابر زمان و دگرگونیهای اجتماعی همواره پایدار بماند، از نمونه و شاهدهای فطری بودن معاد میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
1- تمام منکران معاد به قبور نیاکان خود احترام میگذارند.
2- نام شخصیتهای مرده را بر روی خیابانها، مؤسسات و مدارس و دانشگاهها و...میگذارند.
3- نام نیاکان خود را برای فرزندانشان انتخاب میکنند.
4- گاهی مردگان خود را مومیایی میکنند تا فاسد نشود.
5- همه دوست دارند بعد از مرگشان نامشان برده شود.
سؤال: اگر معاد فطری است پس به چه دلیل در مورد آن اختلافات فراوان و نظریههای متفاوت وجود دارد؟
پاسخ: قیاسها وتشبیهات سبب شده است تا بشر در مسأله رستاخیز گرفتار خرافات عجیب و غریب و باور نکردنی گردد، وبه گمان اینکه زندگی آن جهان از هر نظر عین زندگی این جهان است لذا تمام وسایل و لوازم مورد نیازش را با او دفن میکردند ویا اینکه او را مومیایی میکردند بهر حال وجود اینگونه خرافات وانحرافات دلیلی جز آمیخته شدن الهام فطری با جهل و نادانی ندارد و در عین حال یک واقعیت در لابلای همه آنها نهفته است و آن اینکه: بشر بر طبق یک الهام درونی به رستاخیز ایمان داشته، اگرچه با افکار کوتاه خود، گاهی شکل خرافی به آن بخشیده است.
برهان ربوبیت:
خداوند رب است.
رب به معنای صاحب است، و مربوب در برابر رب دارای مسئولیت میباشد، و رب مربوب را مورد باز خواست و سؤال و جواب قرار میدهد و او را بخاطر برخی از اعمالش مجازات میکند و از آنجا که محاسبه اعمال در این دنیا محقق نمیشود لذا واجب است تا عالم دیگری باشد، تا لوازم ربوبیت محقق شود.
مؤید برهان آیه: یا ایها الانسان انک کادحٌ الی ربک فملاقیه.
توضیح استدلال: این استدلال بر اثبات ربوبیت خداوند استوار است در رابطه با توحید ربوبی استدلالات فراوانی وجود دارد که ما به صورت اختصار به یک یا دو دلیل اشاره میکنیم.
رب در لغت: مطلق مالک و صاحب را گویند .
مالکیت بر دو قسم است الف) مالکیت اعتباری مثل مالکیت انسان بر خانه، ماشین و...
ب) مالکیت حقیقی: مالکیت انسان بر اعضاء و جوارح خود که استقلال اینها وابسته به استقلال ما میباشند.
مالکیت خداوند از نوع مالکیت حقیقی است و این مالکیت منفک از تدبیر و تنظیم امور مملوک نیست زیرا هنگامی که چیزی در اصل وجود خود متکی به دیگری باشد در آثار خود نیز متکی به آن خواهد بود.
دلیل بر ربوبیت:
وحدت نظام هستی دلالت بر وحدت مدبر دارد.
با مطالعه در نظام هستی مشاهده میشود که در آن پدیدهها به یکدیگر وابستگی دارند و روابط علی و معلولی بر آن حاکم است و این قوانین کلی بوده و شمولیت و فراگیری دارند و اگر قانونی در یک نقطه هستی ثابت شد برای بقیه نیز همان قانون وجود دارد.
ولذا اگر جهان دارای چند آفریدگار و مدبر داشت باید نظامهای متعدد و مستقلی وجود میداشت و از عدم نظامهای متعدد مستقل پی به وحدت مدبر میبریم.
برهان: تجرد نفس ناطقه.
دلیل اول: ثبات شخصیت:
صغری: شخصیت انسان ثابت است.
کبری: بدن ثابت نیست.
نتیجه: شخصیت انسان بدن نیست.
تبیین صغری:
هویت انسان دارای 2 بخش اصلی و فرعی است.
بخش اول همان«من» است و در تمام قضایای مربوط به انسان، من جزء اصلی موضوع قضیه است و سایر اجزاء محمول قضیه قرار میگیرند و بالوجدان در مییابیم که این جزء اصلی در سراسر زندگی حالت ثابت و واحدی دارد بگونهای که هیچ تحولی درآن مشاهده نمیشود.
اما کبرای قیاس مشهود و واضح است و نیازی به تبیین ندارد.
سؤال: این برهان تجرد نفس را نتیجه نمیدهد بلکه تغایر نفس با بدن را ثابت میکند، لذا برای اثبات تجرد نفس احتیاج به ضمیمه برهان دیگری داریم بدین صورت که:
بدن مغایر با نفس است:
نفس به خود علم دارد و علم از لوازم مجردات است؛
نتیجه آنکه: نفس مجرد است.
پاسخ: نیازی به این ضمیمه وجود ندارد زیرا حد وسط در برهان مذکور ثبات نفس ویا تغییر پذیری بدن است و این معنی خود از لوازم تجرد است وثبات از خصوصیات مجردات است و نیازی به انضمام علم نیست.
دلیل دوم: علم حضوری نفس به خود:
صغری: هویت انسان همیشه برای او معلوم است.
کبری: بدن انسان همیشه برای او معلوم نیست.
نتیجه: هویت انسان بدن او نیست.
هر کدام از صغری و کبری وجدانی است.
تبیین صغری: انسان در تمام حالات به خود علم دارد زیرا مشاهده میکنیم که بر اساس اراده و خواستههای خود کارهایی را انجام میدهد و اراده متوقف بر آن است که شخص مرید به خود آگاهی داشته باشد پس همیشه انسان به خود آگاهی دارد.
تبیین کبری: انسان در حالتهای فراوانی از شادی و غم، بدن خود را فراموش میکند وخستگی و گرسنگی و جراحت و...را فراموش میکند و پس از برطرف شدن این حالات تعجب میکند که چگونه امور بدنی خود را فراموش کرده است.
دلیل سوم: تجزیه ناپذیر بودن نفس:
صغری: هویت انسان تجزیه ناپذیر است؛
کبری: هر چیز تجزیه ناپذیر مجرد است؛
نتیجه: هویت انسان مجرد است.
توضیح استدلال:
موجودات مادی دارای اجزاء مقداری(بعد وحجم) و اجزاء خارجی(ماده وصورت) هستند ولی موجودات مجرد این دو ویژگی را ندارند؛ زمانی که به هویت انسان نظر میکنیم میبینیم که هیچ بعدی ندارد.
برخی از صفات نیز مثل شجاعت، غم، شادی و... دارای اجزاء مقداری و خارجی نیستند لذا به طریق اولی باید موصوف آنها مجرد باشد زیرا محل مادی نمیتواند جایگاه صفات غیر مادی باشد.
بنابراین از طریق ویژگی تقسیم پذیر نبودن به این حقیقت میرسیم که روح انسان مجرد از ماده است.
برهان نقلی بر تجرد روح:
1- الله یتوفی الا نفس حین موتها والتی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموتَ و یُرسِلُ الاخری الی اجل مسمی انّ فی ذلک لایات لقوم یتفکرون.
توضیح استدلال:
انسانها 3 دسته هستند:
1- کسانی که در حال بیداری مرگ آنها فرا میرسد درباره اینها عبارت توفی بکار رفته است که به معنای گرفتن است و آنچه گرفته میشود باید موجود باشد لذا نفوس مردگان در نزد خداوند موجود است که همان تجرد را میرساند.
2- کسانی که در خواب مرگ آنها فرا میرسد درباره این افراد عبارت یمسک آمده است یعنی در نزد خود جانهای این دسته را نگهداری میکنند.
3- کسانی که در خواب مرگ آنها فرا رسیده است یعنی از خواب بر میخیزند تعبیر قرآن در مورد این گروه عبارت یُرسِلُ است یعنی رها و آزاد ساختن.
از این تعبیر استفاده میشود که روح در حال خواب در نزد خدا نگه داشته شده بوده و در هنگام بیداری او را رها میسازند این رها سازی دلالت بر موجودیت نفس دارد که لازمه آن تجرد است.
2- النار یعرضون علیها غدوّاً و عشیّتاً و یوم تقوم الساعة أدخلوا ءال فرعون اشد العذاب.
در این آیه و آیه قبل از آن 3 مرحله از عذاب مطرح میشود که بر فرعونیان وارد میشود.
1- عذاب دنیوی: غرق شدن در رود نیل.
2- عذاب برزخی:به 2 دلیل:
الف) از عرضه آتش صبح وشام زیرا دوزخ دخول در آتش است نه عرضه بر آتش.
ب) مطرح کردن رستاخیز و دخول در جهنم را در ذیل آیه.
3- عذاب اخروی: با تعبیر اشد العذاب، عذاب در قیامت را میرساند.
محل استشهاد: عرضه کردن فرعونیان بر آتش .
پس معلوم میشود که روح بعد از مرگ باقی است و به دلیل تجرد برزخی، انواع عذابها را خواهد چشید.
4- و لو تری اذ الظالمون فی غمرات الموت و الملائکة باسطوا ایدیهم اخرجوا انفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم علی الله غیر الحق و کنتم عن آیاته تستکبرون.
توضیح استدلال به آیه.
کلمه اخراج: معنای اخرجوا انفسکم: یعنی جانهای خود را از بدن خارج سازید از این تعبیر بدست میآید که حقیقت نفس باید غیر از بدن باشد تا از آن خارج گردد و خروج نفس از بدن به معنای بقای روح پس از بدن و چشیدن انواع عذاب باشد که هر دو مطلب دلالت بر تجرد و بقای نفس دارد.
این آیه اگرچه در مورد ظالمان است ولی با اثبات تجرد در مورد برخی از انسانها حکم در بقیه افراد نیز جاری میشود زیرا نفس نمیتواند دو حکم مختلف داشته باشد.
3- آیاتی که دلالت بر این مطلب دارند که انسان بعد از مرگش در سعادت و کرامت به خداوند بر میگردند، این آیات دلالت بر تجرد روح دارند.
آیه: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی.
این رجوع بعد از مرگ حاصل میشود.
5-آیات خلقت اولیه انسان:
ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طین ثم جعلناه نطفةً من قرار مکین ثم خلقنا النطقه علقةً فخلقنا العلقه مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فکسونا العظم لحماً ثم انشأناه خلقاً ءاخر فتبارک الله احسن الخالقین.
و این خلقت دیگر دلالت دارد بر اینکه روح غیر از بدن است.
با توجه به استدلالات فلسفی و آیات قرآنی که در آنها هم اثبات روح بیان شد وهم تجرد روح اما بد نیست به اشکال ما دیگریان در انکار روح اشاره کنیم.
شبهه مادیها بر وجود معاد:
انسان با مرگ فانی و نابود میشود زیرا روح وجود خارجی ندارد و بر فرض هم که وجود داشته باشد مادی بوده و چیزی جز مغز و اعصاب نخواهد بود زیرا:
1- با از کار افتادن قسمتی از اعصاب و سلولهای مغزی یک دسته از آثار روحی تعطیل میشود، و اگر روح فرا مادی بود نباید تعطیل میشد.
2- اگر تفکر و مظاهر روحی دلیل بر وجود روح بود باید در حیوانات نیز قائل به آن بودیم.
3- در هنگام تفکر تغییراتی در سطح مغز حاصل میشود و غذای بیشتری میگیرد و مواد فسفری بیشتری پس میدهد پس معلوم میشود که تفکر حاصل مغز است نه روح.
پاسخ: اولاً روح مجرد است و اینها ابزار روح هستند و بعبارتی روح ذاتاً مجرد است و در مقام فعل نیازمند ابزار مادی است و مغز و اعصاب ابزار روح هستند و در هنگام مشکلات جسمی نقص از ناحیه قابل است نه فاعل.
ثانیاً ما ادله فراوانی بر وجود روح داریم.
1- ادله نقلی که در برخی از آنها بیان شد مثل تعبیر به توفی در مورد موت زنده بودن شهداء
2- دلایل تجربی:
الف) هیپنوتیسم یا تنوم مغناطیسی که در آن انسان از چیزهایی که هیچ اطلاعی در مورد آنها از قبل نداشته اما از آنها خبر میدهد.
ب) رویای صادقانه
ادله فلسفی:
الف) وحدت شخصیت با توجه به تغییرات مشهود بدن.
ب) گاهی انسان از همه چیز غافل میشود حتی از جسم و اعضاء ظاهری خود چه رسد به آنچه که اطراف او وجود دارد و در جریان است اما از نفس خودش هرگز فراموش نمیکند.
ج) نفس در بسیاری از افعال خود از بدن بی نیاز است مثل ادراک خود، ادراک ادراک خود.
و آنچه در فعل خود از ابزار و ماده بی نیاز است در ذات خود نیز از آن بینیاز خواهد بود.
در نتیجه نفس وجود دارد و مجرد نیز میباشد.
چکیده مقاله:
مقدمه:
مسئله معاد از دیر باز مورد سؤال و شبهاتی بوده که قسمت اعظمی از افکار پیروان ادیان را به خود اختصاص داده و همواره پیامبران و سپس وصایای آنها و در مرحله بعد علماء هر آیین به اثبات آن پرداختهاند.
امروزه مسأله معاد در میان جامعه اسلامی نیز مسألهای به روز بوده و از سوی برخی ناآگاهان درون دینی و افراد فراوانی از بی دینان و دنیا پرستان مورد هجمه قرار گرفته بگونهای که این شبهه را مطرح کردهاند که معاد امری بدون دلیل است ودلیل عقلی و نقلی بر وجود آن، وجود ندارد.
الف) ادله امکان معاد نمونههایی از معاد صورت گرفته مثل عزیر پیامبر، قتیل بنی اسرائیل.
ادل 1- دلیل علی امکان الشیء وقوعه.
و حکم الامثال فیما یجوز و لا یجوز واحد.
ب) دلایل ضرورت معاد:
براهین حکمت، عدل الهی، مظهر رحمت، تجلی گاه رحمت، فعلیت تکامل، فطرت ربوبیت، تجرد نفس.
برهان تجرد روح: شخصیت انسان ثابت است، بدن انسان ثابت نیست، شخصیت انسان بدن نیست، آنچه ثابت است روح است و معاد روح امکان دارد.
منابع ومآخذ:
1- قرآن مجید.
2- اصول عقاید،قرائتی محسن، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج اول 1382 ه.ش.
3- اللهیات و معارف اسلامی و تبیین عقاید در پرتو قرآن، حدیث و عقل، سبحانی، جعفر.
4- الهیات، سبحانی، جعفر، مؤسسه امام رضا، چ پنجم 1423 ه.ش.
5- اینترنت:
6- کفایة الموحدین،طبری نوری، سید اسمائیل، کتابفروش اسلامیه، چاپخانه مرادی.
7- جزوه درس معاد، استاد زمانی، تهیه و تنظیم مهدی مقامی، سال تحصیلی 85-86 ه.ش. مدرسه نواب.
8- المطالب العالیه، فخر رازی، دارالکتب العلمیه، بیروت چ اول، 1420 ه.ق. مطابق با 1999 میلادی.
9- معاد در قرآن، جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن جلد4، نشر اسراء، بهمن 1380 ه.ش.
10- معاد، صالحی مازندرانی، تحقیق و تنظیم محمد علی صالحی مازندرانی چ اول 1384 انتشارات افق.
11- معاد و فردای جاوید، موسوی لاری، سید مجتبی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1362 ه.ش.
12- معاد یا آخرین سیر تکاملی انسان، سلطانی، غلامرضا، انتشارات اسلامی مهر1362 ه.ش.
13- معاد و جهان پس از مرگ، مکارم شیرازی،ناصر، انتشارات سرور 1384 ه.ش.
14- المنجد، ترجمه بندر ریگی، محمد، انتشارات ایران، چ اول 1374 ه.ش.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |